در یک روز سرد زمستان ، یک توریست در اطراف شهر قدم زد و متوجه یک زن زیبا شد که به راحتی نمی توانست از آن عبور کند. وی با شروع گفتگو با وی ، فهمید که در این زمان واقعاً به پول احتیاج دارد و به او فرصتی جذاب داده شده تا بتواند میزان شادمانی مناسبی را ایجاد کند ، که نتوانست امتناع کند. پس از ورود به اتومبیل خود ، غرفه مقدار لازم را به عکس سکس دو پسر وی تحویل داد ، پس از آن او شروع به مکیدن فال ضخیم خود کرد. Blizzop به اندازه کافی خوب برای غفلت به نظر نمی رسید ، و به محض اینکه آلت تناسلی او هرچه می توانست محکم تر شود ، با میل خود وارد خروس کوتاه او شد.