یک زن خوب با کراوات روی گردن ، یک تخته سنگ خالی را در دست گرفت ، به سمت دوست پسرش رفت ، سپس خروس خود را بیرون آورد و به او گفت که لیوان خود را با پیس خود پر کنید و سپس آخرین قطره را از نوک پستان خود لیز کنید. سپس آن زن به دلیل ابتلا به سرطان تحت تأثیر قرار گرفت و او آن خوشبختی را به او بخشید که خیلی دردسر داشت و او را خیلی دوست داشت. پسر ادامه داد ، موهای خود را به بیدمشک تراشیده و او پاسخ داد ، اجازه داد پیس طلایی روی نوک او بگذارد ، و سپس او با پشتکار شروع به ساختن او یک دستبند سرد کرد که عکس سکس پسر با مادر در پایان جمع شد و روی صورت زیبا او جمع شد. در پایان این شیفتگی دیوانه وار با یکدیگر ، زیبایی روی زمین دراز کشید و در استخر بزرگی از ادرار که بعد از یک رابطه جنسی دیوانه وار کنار هم مانده بودند ، شروع به دیوار کشیدن کرد.