سبزه سوزان با گربه بزرگ سیلیکونی تصمیم گرفت دوست پسر خود را خوشحال کند و صبح که او را از خواب بیدار نکرد ، خود را از تخت بیرون انداخت و خیلی داغ به او زد. او از عکس های سکسی پسر با پسر دیدن این موضوع بسیار شگفت زده شد ، اما آن را انکار نکرد و مسلماً آن را در نظر گرفت. او می توانست به فکر پیدا کردن آن باشد ، زیرا معمولاً اینگونه نیست ، بلکه مانند شکستن زنجیر خود بود ، اما او مجبور شد از همه فکرها کنار بکشد ، زیرا این ببر اجازه نداد که آرام شود ، و او می توانست او را به اوج هیجان برساند. علاوه بر مقاربت منظمی که وی طراحی کرده بود ، او را نیز با دستی که روی پاهای خود بود ، سرگرم کرد و به طور کلی ظاهراً او طرفدار عظیمی از شر پا بود. سرانجام او بادبان را روی پاهای خود شنید ، که با این واقعیت اثبات می شود که او با خیال راحت این کار را انجام داد.